پیشرفت و توسعه علوم و فناوری های شناختی، کم و بیش همچون سایر علوم، حاصل ترکیبی متناسب از پژوهشهای بنیادی و کاربردی است. شاید بتوان مسئله اصلی و مرکزی این حوزه را شناخت کامل مغز-ذهن همراه با کارکردهای آن دانست. در واقع به نظر میرسد دست یافتن به راه حل ها و ابزارهای شناخت-محورِ جامع و مانع تابعی از میزان دانش ما از ساختار و عملکرد مغز-ذهن است. اما تا رسیدن به این نقطه آرمانی، که دور مینماید، میتوان و باید، همراه با تحقیقات بنیادی و توسعه فناوری، با استفاده از دانش و فناوریهای موجود به ارتقای کیفیت زندگی آحاد جامعه همت گمارد، زیرا بسیاری از معضلات فردی و اجتماعی ریشه های شناختی داشته و آسیبهای محیطی مخرب نیز با تحت تاثیر قرار دادن قابلیتهای شناختی، همه ی شئون زندگی افراد و جامعه را تحت تاثیر قرار میدهند.